دانشجو .
| ||
|
برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها:
همیشه از فاصله ها گله مندیم
شاید یادمان رفته که در مشق های کودکیمان گاه برای فهمیدن کلمات فاصله هم لازم بود. برچسبها:
گر من از عشق غزالى غزلى ساخته ام
شيوه ى تازه اى از مبتذلى ساخته ام
گر چو چشمش به سپيدى زده ام نقش سياه
چون نگاهش غزل بی بدلى ساخته ام
شكوه در مذهب درويش حرامست ولى
با چه ياران دغا و دغلى ساخته ام
ادب از بي ادب آموز كه لقمان گويد
از عمل سوخته ژس العملى ساخته ام
می چرانم به غزل چشم غزالان وطن
مرتعى سبز به دامان تلى ساخته ام
شهريار از سخن خلق نيابم خللى برچسبها:
هر شب انديشه ديگر كنم و راي دگر كه من از دست تو فردا بروم جاي دگر
بامدادان كه برون مينهم از منزل پاي
حسن عهدم نگذارد كه نهم پاي دگر
هر كسي را سر چيزي و تمناي كسيست
ما به غير از تو نداريم تمناي دگر
هر صباحي غمي از دور زمان پيش آيد
گويم اين نيز نهم بر سر غمهاي دگر
بازگويم نه كه دوران حيات اين همه نيست سعدي امروز تحمل كن و فرداي دگر برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها:
بردبار باش! کیف ها توی کیف فروشی ها اگر خوش فرم وخوش قواره اند به خاطر اینست که پراز کاغذ باطله اند . اگر آن کاغذ باطله هارا بیرون بریزی از فرم وقیافه می افتند وکاغذ ها هم دیگر زباله اند وباید دور ریخته شوند . خشم وعصبانیت چیزی شبیه همان کاغذ باطله است . اگرفروببری شکل وشخصیت ، پیدا میکنی و گرنه بیرون بریزی از شکل وشخصیت ومعنویت می افتی . این است که قرآن کریم دعوت به فرو بردن خشم دارد ومی فرماید الکاظمین الغیظ فروبرندگان خشم برچسبها: خوشبختی داشتن دوست داشتنی ها نیست برچسبها:
اي همه مردم، در اين جهان به چه کاريد ؟
عمر گران مايه را چگونه گذاريد ؟ هرچه به عالم بود اگر به کف آريد هيچ نداريد اگر که عشق نداريد واي شما دل به عشق اگر نسپاريد گر به ثريا رسيد هيچ نيرزيد عشق بورزيد دوست بداريد
برچسبها: برچسبها: مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. برچسبها: برچسبها:
من سکوت خویش را گم کرده ام
ای سکوت ای مادر فریادها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه میپرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم !
تو کجایی تا بگیری داد من ؟
گر سکوت خویش را میداشتم
زندگی پر بود از فریاد من ! برچسبها: برچسبها: برچسبها:
هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي
الا بر آن كه دارد با دلبري وصالي داني كدام دولت در وصف مينيايد چشمي كه باز باشد هر لحظه بر جمالي خرم تني كه محبوب از در فرازش آيد چون رزق نيكبختان بي محنت سؤالي همچون دو مغز بادام اندر يكي خزينه با هم گرفته انسي وز ديگران ملالي داني كدام جاهل بر حال ما بخندد كو را نبوده باشد در عمر خويش حالي بعد از حبيب بر من نگذشت جز خيالش وز پيكر ضعيفم نگذاشت جز خيالي سال وصال با او يك روز بود گويي و اكنون در انتظارش روزي به قدر سالي ايام را به ماهي يك شب هلال باشد وان ماه دلستان را هر ابرويي هلالي
صوفي نظر نبازد جز با چنين حريفي سعدي غزل نگويد جز بر چنين غزالي
برچسبها: |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |