دانشجو .
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها:
در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم و نگران بودم
تا اینکه آنها را تجربه کردم وحالا ترسی از آنها ندارم: از تنهایی میترسیدم، تا اینکه یاد گرفتم خود را دوست بدارم. از شکست میترسیدم تا اینکه یاد گرفتم تلاش نکردن یعنی شکست. ازنفرت مردم میترسیدم تا اینکه یاد گرفتم بهرحال هر کسی نظری دارد. از سرنوشت میترسیدم تا اینکه یاد گرفتم من ، توانِ تغییر آن را دارم. از گذشته میترسیدم تا اینکه فهمیدم گذشته دیگر توان آسیب رساندن به من را ندارد. و بالاخره از تغییر میترسیدم تا اینکه یاد گرفتم حتی زیباترین پروانه ها هم باید قبل از پرواز کرم باشند و تغییر آنها را زیبا میکند!!! برچسبها: برچسبها: برچسبها:
هر پادشاهی ابتدا فقط یک نوزاد بوده ،
هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده ،
مهم نیست امروز کجایی،
مهم اینه که فردا کجا خواهی بود.
هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد ،
که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند.
برچسبها:
خوشبخت کسی است که : فضیلت دیگران را قدر میداند خوشبختی دیگران باعث مسرت او میشود و زندگی خودش را با هیچ کس مقایسه نمیکند و ما چقدر خوشبختیم. تقدیم به همه دوستانی که در کنارشون خوشبختیم برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها:
بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم برچسبها: کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش برچسبها:
رو سر بنه به بالین ، تنها مرا رها کن ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
خواهی بیا ببخشا ، خواهی برو جفا کن
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
بکشد ، کسش نگوید :" تدبیر خونبها کن"
ای زرد روی عاشق ، تو صبر کن، وفا کن
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره ، عشق است چون زمرد از برق این زمرد ، هین ، دفع اژدها کن برچسبها: برچسبها: برچسبها: هر كه دلارام ديد از دلش آرام رفت برچسبها:
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد بیچاره درآن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفتهاند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید. وقت ضرورت چو نماند گریز ملک پرسید چه میگوید یکی از وزرای نیک محضر گفت ای خداوند همیگوید وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت ملک روی ازین سخن در هم آمد و گفت آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی و خردمندان گفتهاند دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنهانگیز هر که شاه آن کند که او گوید بر طاق ایوان فریدون نبشته بود جهان ای برادر نماند به کس برچسبها:
برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها:
هر خواستنـــــــی عین توانایی نیستبرچسبها: برچسبها: دیری ست که ما معتکف دیر مغانیم برچسبها:
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را گر این وضع است میترسم که با چندین وفاداری شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه میداری نمیبایست کرد اول به این حرف آشنا خود را ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را برچسبها: برچسبها: برچسبها: |
|
||||||||||||||||||||||||||||||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |