دانشجو
.
نويسندگان
.
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشجو و آدرس shamim48.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






برچسب‌ها:
[ دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:, ] [ 17:26 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:, ] [ 17:25 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ شنبه 29 فروردين 1394برچسب:, ] [ 8:21 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ شنبه 29 فروردين 1394برچسب:, ] [ 8:19 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ شنبه 29 فروردين 1394برچسب:, ] [ 8:14 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 23 فروردين 1394برچسب:, ] [ 9:4 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ جمعه 21 فروردين 1394برچسب:, ] [ 7:26 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ جمعه 21 فروردين 1394برچسب:, ] [ 7:20 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 19 فروردين 1394برچسب:, ] [ 17:10 ] [ . ]

در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات.

 

روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند.

 

اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد.

 

در همین زمان او از ثروت با کشتی با شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست.

 

ثروت، مرا هم با خود می بری؟

 

 

ثروت جواب داد:

 

نه نمی توانم، مفدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست، من هیچ جایی برای تو ندارم.”

 

عشق تصمیم گرفت از غرور که با قایقی زیبا در حال رد شدن از جزیره بود کمک بخواهد.

 

غرور لطفاً به من کمک کن.”

 

نمی توانم عشق. تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی.”

 

پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود درخواست کمک کرد.

 

غم لطفاً مرا با خود ببر.”

 

آه عشق. آن قدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم.”

 

شادی هم از کنار عشق گذشت اما آنچنان غرق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه عشق نشد.

 

ناگهان صدایی شنید:

 

بیا اینجا عشق. من تو را با خود می برم.”

 

صدای یک بزرگتر بود. عشق آن قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد. هنگامیکه به خشکی رسیدند، ناجی به راه خود رفت.

عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود پرسید:

 

چه کسی به من کمک کرد؟

 

دانش جواب داد: “او زمان بود.”

 

زمان؟! اما چرا به من کمک کرد؟

 

دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد:

 

چون تنها زمان بزرگی عشق را درک می کند.”


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 19 فروردين 1394برچسب:, ] [ 17:2 ] [ . ]

کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش

محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

زندگی حس جاری شدن است

زندگی کوشش و راهی شدن است

از تماشاگر اغاز حیات

تا به جایی که خدا می داند


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 19 فروردين 1394برچسب:, ] [ 16:48 ] [ . ]

آمـدي، جـانـم بـه قـربـانـت ولــي حـالا چـرا بي وفـا

حـالا کــه من افـتــاده ام از پـا چـرا

نوشـدارويي و بعـد از مرگ سهـراب آمدي

 سنگدل اين زودتر مي خــواستي، حالا چـرا

عـمر ما را مهلت امروز و فرداي تو نيست

 من که يک امروز مهـمـان توام، فـردا چـرا

نـازنـيـنا مـا بـه نـاز تـو جـوانـــي داده ايــم

 ديگـر اکنون با جوانان ناز کـن، بـا مـا چـرا

وه کـه بـا ايـن عـمرهـاي کـوتـه بي اعـتبار

 اين همه غافل شدن از چون مني شيدا چـرا

شورفرهادم به پرسش سر بزير افکنده بود

اي لـب شـيـرين جـواب تـلخ سربالا چـــرا

اي شب هجران که يکدم در تو چشم من نخفت

 اين قدر با بخت خواب آلود من، لالا چـرا

آسمان چـون جمع مشتاقان پريشان مي کند

 در شگـفـتم من نمي پاشد ز هـم دنــيـا چـرا

در خـزان هـجر گـل اي بلبل طبع حــزين

 خامُـشي شـرط وفـاداري بـود، غـوغـا چـرا

شهـريارا بي حبـيب خود نمي کردي سفر

اين سفـر راه قـيامت مي روي، تـنهـا چـرا


برچسب‌ها:
[ جمعه 14 فروردين 1394برچسب:, ] [ 8:49 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 13 فروردين 1394برچسب:, ] [ 9:19 ] [ . ]

یک عمر باید بگذرد

تا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردی

نه خوردنی بود نه پوشیدنی،فقط دور ریختنی بود...!

و چقدر دیر می فهمیم که

زنــدگـی همین روزهاییست که

منتظـر گذشتنش هستیم ...!

 همیشه بیاد داشته باشیم و فراموش نکنیم.

"مقصد"، هميشه جايى در "انتهاى مسير" نيست!

"مقصد" لذت بردن از قدمهايیست، که برمى داريم!


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 فروردين 1394برچسب:, ] [ 23:8 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 11 فروردين 1394برچسب:, ] [ 13:6 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 11 فروردين 1394برچسب:, ] [ 13:2 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 11 فروردين 1394برچسب:, ] [ 12:59 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 11 فروردين 1394برچسب:, ] [ 12:56 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 11 فروردين 1394برچسب:, ] [ 12:53 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 11 فروردين 1394برچسب:, ] [ 12:48 ] [ . ]

 

شعر : از دیدگاه حقیر و با توجه به ساختار شعر امروز می توان شعر را اینگونه تعریف نمود که : کلامیست زایده از تخیل و احساس که در انسجام معنایی در جهت خلق تصویری از جهان پیرامون خود می کوشد. فارغ از اینکه دارای وزن یا آهنگ باشد.

البته همانگونه که می دانید شعر از نظر قدما ( کلامیست موزون و موقفا و آهنگین ) و تفاوتش با نثر نیز در همین نکته بوده است. اما امروزه با توجه به ساختار شعر امروز این تعریف دیگر برای شعر نمی تواند تعریفی جامع تلقی گردد.

بیت :به هر سطر از یک شعر (منظور شعر کلاسیک ) بیت می گویند.

نکته : کوچکترین واحد شعر یک بیت است.

مصراع (مصرع ):هر بیت از دوقسمت تشکیل شده است که هر قسمت یک مصراع نام دارد.

نکته : کمترین مقدار سخن آهنگین را مصراع می گویند.

قافیه :به کلمات غیر تکراری گفته می شود که در پایان بیت ها و مصراع ها می آید ؛ بطوری که یک یا چند حرف آخر آنها با هم مشترک است.

نکته ی 1 :

حرف یا حروفی که در کلمات قافیه مشترک هستند را (( حروف قافیه )) می گویند.

مثال 1 :

از شاعر معاصر عبدالجبار کاکایی

من از سایه ی خویش تنهاترم پریشانتر از باد و خاکسترم

در این بیت ( تنهاترم ) در مصرع اول با ( خاکسترم ) در مصرع دوم قافیه هستند . ( ترم ) در هر دو حروف قافیه محسوب می شود.

نکته ی 2 :

اگر در دو کلمه قافیه در تلفظ یکسان ؛ ولی در معنی متفاوت باشند قافیه صحیح است. در غیر اینصورت یعنی اگر هر دو کلمه هم از نظر تلفظ و هم از نظر معنا یکسان باشند قافیه صحیح نمی باشد.

مثال 2:ازمولانا جلالدین بلخی

آتش است این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست باد

توضیح : این بیت دارای دو قافیه است که هر دو قافیه از نظر شکل ظاهر با هم یکسان هستند

اما از جهت معنی با هم فرق دارند . بطوری که ( نیست ) در مصرع اول ( فعل ) و در مصرع دوم ( اسم ) می باشد. و کلمه ی ( باد ) در مصرع اول ( اسم ) اما در مصرع دوم ( فعل دعا ) است.

قافیه ی میانی :

گاهی شاعر برای غنی تر کردن شعر خود علاوه بر قافیه ی پایانی ؛ قافیه ای در میان مصراع می آورد که به آن قافیه ی میانی می گویند.

مثال :از سنایی غزنوی

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

در این سروده در بیت دوم در میانه ی آن ( جویم ) و ( گویم ) هر دو قافیه ی میانی محسوب می شوند. که همین امر باعث غنی تر شدن موسیقی شعر شده است. از این نمونه ها در دیوان شمس تبریزی به وفور دیده می شود.

حروف قافیه : حروف قافیه نه حرف است و عبارت است از : رَ وی ، تاسیس ، دخیل ، ردف ، قید ، وصل ، خروج ، مزید ، نایره .

چهار حرف از حروف قافیه پیش ازروی و چهار حرف دیگر پس از آن می آید که در شعر زیر همه ی حروف برای آسانی در یاد گیری با هم آمده اند :

قافیه در اصل یک حرف است و هشت آن را تبع

چار پیش و چار پس این مرکز آنها دایره

حرف تاسیس و دخیل و ردف و قید آنگه روی

بعد از آن وصل و خروج است و مزید و نایره

در آثار کلاسیک ذکر حرف ( روی ) در همه ی ابیات الزامی است و بیت مقفایی نیست که در آن حرف ( روی ) نیامده باشد ولی حروف دیگر ممکن است در قافیه بیاید و ممکن است که شاعر از آوردن آنها خود داری کند.

1.حرف رَ وی :

حرف روی آخرین حرف اصلی از حروف همسان در پایان کلمات قافیه است مانند

حرف (( ن )) در کلمات (( چمن )) و (( سمن )) در بیت زیر : از حافظ

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند

هم دم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

نکته : در ابیاتی که صیغه های فعلی در قافیه قرار می گیرند آخرین حرف بن ماضی و یا مضارع( روی) شمرده می شود. مانند حرف (( دال )) در صیغه های (( فشاندمی)) و ((ستاندمی)) و حرف (( لام )) در (( بگسلم )) در دو بیت زیر : از سعدی

روی تو گر بدیدمی جان به تو بر فشاندمی

صبرم اگر مدد شدی دل ز تو واستاندمی

تا تو به خاطر منی کس نگذشته بر دلم

مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم

نکته :

در مواردی که حرف زایدی در قافیه مورد نیاز باشد ممکن است که شاعری حرف اصلی را حرف زاید تلقی کند . مانند بیت زیر : از سعدی

ای که به حسن و قامتت سرو ندیده ام سهی

گر همه دشمنی کنی از همه دوستان بهی

در بیت بالا حرف روی (( ها )) است و شاعر (( یا )) سهی از زاید تلقی کرده است . و نیز در ابیات زیر : از مولا نا جلال الدین

باز چه شد ترا دلا باز چه مکر اندری

یک نفسی چو بازی و یک نفسی کبوتری

دیوشودفرشته ای چون نگری دراوتو خوش

ای پریی که از رخت بوی نمی برد پری

ای دل ، چون عتاب و غم هست نشان مهر او

ترک عتاب اگر کند دان که بود ز تو بری

در این سه بیت حرف روی (( ر )) است بنابراین (( ی )) در (( پری و بری )) زاید تلقی شده است.

نکته : (( هاء )) غیر ملفوظ (( روی )) محسوب نمی شود . مثال از مولوی

دایم پیش خود نهی آینه را هر آینه زآن که نظیر نیستت جز که درون آینه

((نون )) هر آینه و آینه حرف ( روی ) است و (( هاء )) چنان که پس از این خواهیم دید حرف وصل است.

نکته : هرگاه حرف ( روی ) ساکن باشد قافیه را قافیه ی (( مقیّد )) خوانند و اگر

حرف (( روی )) به حرفی و یا به کلمه و یا عبارتی بپیوند و متحرک گردد آن را

قافیه ی (( مطلق )) گویند.

قافیه ی مقیّد مانند: از خواجوی کرمانی

بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن مطربه ی سرای شد بلبل باغ انجمن

و قافیه ی مطلق مانند : از خواجوی کرمانی

گر به فریب می کشی ور به عتاب می کشی دل به تو می کشد مرا زانکه لطیف و دلکشی

2. حرف تاسیس :

الفی است که با فاصله یک حرف متحرک پیش از ( روی ) در آید .

مانند:این بیت از سعدی

آن که هلاک من همی خواهد و من سلامتش

هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش

حرف (( الف )) در ( سلامتش )) و (( ملامتش )) حرف تاسیس است.

نکته ی 1 : قافیه ای که ( الف تاسیس )) داشته باشد آن را قافیه ی مؤسسه گویند.

نکته ی 2: درشعری که الف تاسیس مراعات شده باشد آرایه ی( لزوم مالایلزم) نیز وجود دارد.

3. حرف دخیل :

حرف متحرکی که میان حرف ( روی ) و ( الف تاسیس ) قرار می گیرد( دخیل) نام دارد. (( میم )) ( ملامتش ) و ( سلامتش ) در بیت بالا حرف ( دخیل نام دارد.)

4. حرف ردف :

حروف مدّ و لین (( آ )) و ((او )) و (( یی )) که پیش از حرف روی بیاید و یا به فاصله ی یک حرف ساکن پیش از حرف ( روی ) واقع شود ردف اصلی نامیده می شود و آن حرف ساکن را که میان حرف روی و ردف اصلی قرار می گیزد ردف زاید گویند. مانند :

چشم تو خواب می رود یا که تو ناز می کنی

نی به خدا که از دغل چشم فراز می کنی

( مولوی )

از می عشق نیستی هر که خروش می زند

عشق توعقل وجانش را خانه فروش می زند

( عطار )

واقعه ای بدیده ام لایق لفظ آفرین

خیز معبّر زمان صورت خواب من ببین

( مو لوی )

((ا )) در ( ناز ) و ( فراز ) ، (( او )) در ( خروش ) و (فروش ) و ((یی )) در

(آفرین ) و ( ببین )) ردف اصلی است.

نکته : قافیه ای که حرف ردف داشته باشد (( مُردَ ف )) نامیده می شود و اگر تنها ردف اصلی داشته باشد آن را مردف به ردف اصلی گویند و اگز زاید هم داشته باشد آن را مردف به ردف مرکب خوانند.

5. حرف قید :

هر حرف ساکنی است که بی فاصله پیش از ( روی ) قرار می گیرد به شرط آنکه پیش از آن (( آ )) و (( او )) و (( یی )) نیامده باشد. مانند :

ای که ز دیده غایبی بر دل ما نشسته ای

حسن توجلوه می کند وین همه پرده بسته ای

( سعدی )

(( سین )) در ((نشسته ای )) و (( بسته ای )) حرف قید است.

6. حرف وصل :

حرفی است که به ( روی ) می پیوندد . مانند :

چشم که بر تو می کنم چشم حسود می کنم

شکرخدا که باز شد دیده ی بخت روشنم

(سعدی )

آمد یار و برکفش جام میی چومشعله

گفت: بیا حریف شو گفتم : امدم هله

( مولوی )

کس نگذشت بر دلم تا تو به خاطر منی

یک نفس ازدرون من خیمه به درنمی زنی

(سعدی)

حروف (( میم )) . (( ها )) و (( یاء ) در سه بیت بالا حرف وصل هستند.

نکته : (( الف )) ( است ) و (اند ) و ( ایم ) هرگاه جدا نوشته شوند ردیف محسوب

می شوند.

نکته : قافیه ای که حرف وصل داشته باشد آن را قافیه ی موصوله یا قافیه ی مطلق مجرد نامند.

7. حرف خروج :

حرفی است که به حرف ( وصل ) می پیوندد. مانند :

دست به جان نمی رسد تا به تو بر فشانمش

بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش

(سعدی )

در بیت بالا ((ش )) حرف خروج است.

رو بنمودمی به تو گر همگی نه جانمی

دیده شدی نشان من گرنه که بانشا نمی

( مولوی )

(( ی )) در بیت بالا حرف خروج است.

8. حرف مزید : حرفی است که به خروج پیوندد. مانند:

صبحدمی که برکنم دیده به روشناییت

بر در آسمان زنم حلقه ی آشناییت

(سعدی )

حروف (( ییت )) به ترتیب حروف وصل و خروج و مزید است.

ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیاده ای

ای که چوآفتاب ومه دست کرم گشاده ای

(مولوی )

حروف ((ه ا ی )) در زیاده ای و گشاده ای به ترتیب حروف وصل و خروج و مزید است.

9.حرف نایره :

حرفی است که بر مزید پیوندد و اگر حرف دیگری هم به نایره پیوندد باز نایره خوانده می شود. مانند :

تو گسستی عهد دلها ما به هم بستیمشان

با هم اندرریشه ی زلف تو پیوستیمشان

در این قافیه ((سین )) قید و(( ت )) روی و ((ی )) وصل و ((م )) خروج و ((ش )) مزید و ((ا )) نایره و (( ن )) نیز نایره است.

حرکات حروف قافیه و اسامی آنها :

حروف قافیه را می توان بر سه قسم تقسیم کرد:

الف : حرف هایی که ساکن هستند مانند : حروف تاسیس و ردف و قید .

ب : حرفی که همواره متحرک است و آن حرف دخیل است.

ج : حرف هایی که گاه ساکن و گاهی متحرکند مانند حروف روی و وصل و خروج و مزید

حر کات حروف قافیه شش تا هستند که عبارتند از :

1. رسّ 2.اشباع 3. حذو 4. توجیه 5. مجری 6. نفاذ .

1. رسّ : فتحه ی پیش از الف تا سیس را رسّ می گویند.

به فروغ مهر رویش که مه است از آن عبارت

به فریب چشم مستش که جهان دهد به غارت

( ابن یمین ))

در دو کلمه ی (( عبارت )) و (( غارت )) فتحه ی (( با ء )) و (( غین )) را رسّ گویند.

2. اشباع : حرکه ی حرف دخیل را ( حرف متحرک میان الف تاسیس و حرف روی)

را اشباع می گویند.

مانند : فتحه ی (( را ء ) در کلمات (( عبا رَ ت )) و (( غارَ ت )) در بیت بالا

3.حذو : حرکه ی حرف پیش از ردف و قید را حذو می گویند. حال این حرکت ( ضمه ) یا ( فتحه ) یا ( کسره )) باشد. فرقی نمی کند.

شب عاشقان بیدل چه شب دراز باشد

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

(سعدی )

در دو کلمه ی (( دراز )) و (( باز )) فتحه ی (( راء )) و (( باء )) حذو است.

4.توجیه : حرکت حرف پیش ( روی )) ساکن را توجیه گویند . مانند:

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوی فکندی همه سایه ی هما را

( شهریار )

در دو کلمه ی (( خدا )) و (( هما )) فتحه ی (( دال )) و (( میم )) توجیه است.

5.مجری ( تلفظ می شود مجرا ) : حرکت (روی ) را مجری گویند.

صنما به دلنوازی نفسی بگیر دستم

که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم

( اوحدی مراغه ای )

در (( دستم )) و (( مستم )) فتحه ی (( تاء )) مجری است.

6. نفاذ : حرکت حرف وصل ودیگر حروف پس از روی زا نفاذ گویند .

رو بنمودمی به تو گر همگی نه جانمی

دیده شدی نشان من گر نه که بی نشانمی

( مولوی )

عیوب قافیه :

عیوب مشهر در قافیه به اختصار عبارتند از :

1. اقواء 2 . اکفاء 3 . سناد 4 . ایطاء

1. اقواء : هرگاه حرکت حذو و یا توجیه در یک قافیه مخالف قوافی دیگر باشد به آن

اقواء گفته می شود .

مثال برای اختلاف در حرکت حذ و :

هر وزیر و مفتی و شاعر که او طوسی بود

چون نظام الملک و غزالی و فردوسی بود

((واو )) طوسی ردف اصلی است و (( واو )) فردوسی قید است و حرکت حرف پیش از ردف و قید حذو است . و در این مثال حرکت حذو در طوسی ضمه ودر فردوسی فتحه است بنابراین حرکت حذو مختلف است و در این بیت عیب آقوا ء و جود دارد.

مثال برای اختلاف در حرکت توجیه :

از غصّه ی هجران تو دل پُر دارم

پیوسته از آن دیده به خون تر دارم

حرکت توجیه در (( پُر )) ضمه و در (( تر )) فتحه است بنابر این حرکت توجیه مختلف است و شعر دارای عیب آقواء است.

2 .اکفا : اختلاف حرف ( روی ) است و تبدیل آن به حرف قریب المخرج مانند:

رو به جای آر اندرین کار احتیاط

زان که جز بر تو ندارم اعتماد

در زبان عوام تلفظ (( طا )) با (( دال )) به هم نزدیک است .

ومثال دیگر :

گفتی که با مخالفت تو زین پس مرا نبود به هیچ حالی بی امر تو حدیث

رفتی و راز گفتی با دشمنان من و آن کس که گوش دار تو بود آن همه شنیذ

شاعر (( ث )) حدیث و (( ذ )) شنیذ را با هم یکی دانسته و در اشعار خود آورده است .

3.سناد : سناد در شعر فارسی اختلاف حرف ردف است . مانند :

کنی نا خوش به ما بر زندگانی اگر از ما دمی دوری گزینی

حرف ردف در قافیه ی مصراع اول (( ا )) است و در مصراع دوم (( یی )) ذکر این دو ردف مختلف سناد است.

4.ایطا ء : تکرار قافیه است و بر دوقسم تقسیم می شود : ایطای خفی ، ایطای جلی

ایطای خفی: آن است که تکرار قافیه به جهت کثرت استعمال و شدّ ت آمیختگی چندان آشکار نباشد . مانند آب و گلاب و سازگار و کامکار و شاخسار و کوهسار و آبدار و پایدار و خفی تر از آن ها مانند رنجور و مزدور و دانا و گویا و مرزبان و پاسبان

ایطای جلی : تکرار قافیه است به گونه ای واضح تر از ایطا ء خفی مانند :

ساختن نیکوتر با مشتق تر و یبا بتر و تاریک تر و یا ستمگر و فسونگر و یا بلاگستر و سخن گستر و یا تاج داران و دوستداران و کارداران مثال:

در این زمانه بتی نیست از تو نیکو تر

نه بر تو بر دشمنی از رهیت مشفق تر

( بو سلیک گرگانی )

ایطا ء جلی از عیوب فاحش محسوب است سخنوران مفلق از آوردن این سر باز می زنند ودر صورت ضرورت در قصاید چهل بیتی و یا بیشتر یک یا دو قافیه مکرر می گردانند و اگر قصیده ای بسیار طولانی باشد برای آوردن ایطا ء درحدود ده بیت فاصله ایجاد می کنند.

یاد آوری : تکرار قافیه مصراع اول در آخر بیت دوم ایطاء محسوب نمی شود و آن را صنعت رد القافیه گویند


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 10 فروردين 1394برچسب:, ] [ 16:54 ] [ . ]

همیشه منتظریم و کسی نمی آید
صفای گمشده آیا
براین زمین تهی مانده باز می گردد ؟
اگر زمانه به این گونه پیشرفت
این است

مرا به رجعت تا آغاز مسکن اجداد

مدد کنید که امدادتان گرامی باد

همیشه دلهره با من همیشه بیمی هست
که آن نشانه صدق از زمانه برخیزد
و آفتاب صداقت ز شرق بگریزد
همیشه می گفتم
چه قدر مردن خوب است
چه قدر مردن
در این زمانه که نیکی
حقیر و مغلوب است
خوب است


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:, ] [ 15:51 ] [ . ]

شب ،تار 

شب،بیدار

شب،سرشار است.

زیباتر شبی برای مردن.

آسمان را بگو از الماس ستارگانش خنجری به من دهد.

شب،سراسر شب،یک سر

از حماسه ی دریای بهانه جو 

بیخواب مانده است.


دریای خالی

دریای بی نوا...

حماسه ی دریا

از وحشت وسکون وآرامش است

شب تار است 

شب بیمار است 

از غریو دریای وحشت زده بیدار است

شب از سایه ها .غریو دریا سر شار است ،

زیبا تر شبی برای دوست داشتن.

با چشمان تو

مرا 

به الماس ستاره ها نیازی نیست،

با آسمان 

بگو.


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:, ] [ 15:50 ] [ . ]

من دوست دارمت

چون سبزه های دشت

چون برگ سبزرنگ درختان نارون

معیارهای تازه

زیبایی

با قامت تو سنجیده می شود

زیبایی عجیب تو معیار تازه ای ست

با غربت غریب فراوانش

مانند شعر من

این شعر بی قرین

و این تفاخر از سر شوخی ست

نازنین


 


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:, ] [ 15:42 ] [ . ]


محققان امریکایی و چینی با ساخت یک سیستم خاص،پیشرفت های قابل توجهی در زمینه ی نامرئی کردن اشیاء انجام داده اند و برای اولین بار ثابت کردند که نامرئی کردن امکان پذیر است .

دیوید اسمیت از دانشگاه دوک ایالات کارولینای شمالی گفت:ما با استفاده از سراب که در تابستان بر روی جاده های بسیار گرم دیده میشود متوجه شدیم که امکان نامرئی کردن وجود دارد.

شما از دور آبی را میبینید که در جاده وجود دارد اما در واقع این بازتاب آسمان است.سرابی که شما میبینید جاده را نامرئی میکند و به همین شیوه کشف جدید ما یک سراب تولید میکند.

گروه از محققان یک سری فرمول ریاضی تهیه کرده اند که اجازه ی تولید فراماده را میدهد و در حالت طبیعی وجود ندارد ولی میتواند اشیاء را نامرئی کند.

محققان اعلام کردند،این کشف میتواند به ما کمک کند تا توانایی های خود را گستش دهیم و موج های طولانی اشیاء را نامرئی کنیم.




برچسب‌ها:
[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:, ] [ 15:37 ] [ . ]

 

 

1 -  نخوردن صبحانه : افرادی که صبحانه نمیخورند میزان قندخونشان پایین تر است و به مقدار کافی مواد غذایی

 

به   مغزشان نمیرسد و در نتیجه بافت های آن تحلیل می رود.

 

2 - پرخوری: پرخوری سبب سفت شدن شریان های مغزی و درنتیجه کاهش قدرت مغز می شود.

 

3 - مصرف دخانیآت: مصرف دخآنیات سبب چروکیدگی فرآوان مغز و در نتیجه ابتلآ به بیمآری آلزآیمر می شود.

 

4 - مصرف زیآد قند:‌ مصرف زیآد قند ممکن است با ایجآد اختلآل در جذب پروتپین و سآیر مواد غذایی به سوء تغذیه

 

و بروز مشکلآتی در کآر مغز منجر شود.

 

5 - آلودگی هوا: مغز بزرگنترین مصرف کننده اکسیژن در بدن است.استنشاق هوای آلوده و نرسیدن اکسیژن

 

کآفی  به مغز کارایی مغز را کآهش میدهد.

 

6 - کم خوآبی: خوآب به مغز استراحت میدهد.بی خوابی های مستمر و طولانی سبب مرگ سریع سلول های مغز

 

میشود.

 

7 - پوشاندن سر هنگام خوآب: این کار غلط دی اکسید کربن را افزایش و اکسیژن را کاهش میدهد و تاثیرامخربی

 

در مغز دارد.

 

8 - کار سخت فکری در زمآن بیماری: کار فکری و مطالعه هنگآم بیماری سبب کاهش کارایی مغز و افزایش

 

صدمه میشود

 


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:, ] [ 15:23 ] [ . ]

در پـیــش بـــی دردان چــــرا فـــریـاد بــــی حــاصــل کــــنم
گــــــر شکـــــوه ای دارم ز دل بـــا یـــار صـاحبــــدل کــــنم
در پــرده سـوزم همچــو گل در سینه جوشم همچو مل
مــن شمـــع رســـوا نیستم تا گـــــریه در محفل کنم
اول کــــنم انـــدیشـــه ای تــا بــرگـــــزینم پیشه ای
آخـــر به یک پیمانه مــــی اندیشه را باطل کـــنم
زآن رو ســـتــــانــــم جــــام را آن مایـــــه آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم
از گـــل شنیدم بــوی او مستانه رفتـــم سوی او
تا چـــون غبار کـــوی او در کـــوی جـــان منزل کــنم
روشـنـگــــــری افــلاکـــیـم چــون آفـتــــاب از پـاکــــیم
خـاکـــــی نیــم تــا خــویـش را سـرگـــرم آب و گــل کنم
غــــــرق تمـنـــــای تـــــوام مـــوجــــی ز دریــــای تــــــوام
مـــن نخــل سرکـــش نیستــم تـا خانــه در ساحــل کـــنم


برچسب‌ها:
[ جمعه 7 فروردين 1394برچسب:, ] [ 9:25 ] [ . ]

بیا، کاین دل سر هجران ندارد
بجز وصلت دگر درمان ندارد
به وصل خود دلم را شاد گردان
که خسته طاقت هجران ندارد
بیا، تا پیش روی تو بمیرم
که بی‌تو زندگانی آن ندارد
چگونه بی‌تو بتوان زیست آخر؟
که بی‌تو زیستن امکان ندارد
بمردم ز انتظار روز وصلت
شب هجران مگر پایان ندارد؟
بیا، تا روی خوب تو ببینم
که مهر از ذره رخ پنهان ندارد
ز من بپذیر، جانا، نیم جانی
اگر چه قیمت چندان ندارد
چه باشد گر فراغت والهی را
چنین سرگشته و حیران ندارد؟
وصالت تا ز غم خونم نریزد
عراقی را شبی مهمان ندارد


برچسب‌ها:
[ جمعه 7 فروردين 1394برچسب:, ] [ 9:20 ] [ . ]

در ژاپن مرد میلیونری زندگی می کرد که از درد چشم خواب نداشت و برای مداوا انواع قرصها و آمپولها را چشیده بود ولی نتیجه نگرفته بود!

وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان، درمان خود را مراجعه به یک راهب می بیند.....

راهب پس از معاینه ی مرد پیشنهاد کرد که مدتی به هیچ رنگی به جز رنگ سبز نگاه نکند!

او هم به تمام کارگران خود دستور می دهد که با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را رنگ آمیزی کنند!

همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض می کند.

پس از مدتی هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز تغییر می دهد و چشم دردش هم تسکین می یابد.... 

بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب، وی را به منزلش دعوت می نماید؛ راهب که با لباس نارنجی به منزل او وارد شد متوجه می شود که باید لباسش را عوض کرده و رنگ سبز به تن کند؛ او نیز چنین کرده و وقتی نزد بیمارش رسید پرسید: آیا دردت تسکین یافته؟

مرد ثروتمند تشکر کرد و گفت: بله؛ اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته ام!!....

راهب با تعجب به بیمارش گفت: ولی این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام!....

برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید (و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.)

برای این کار نمی توانی تمام دنیا را تغییر دهی، اما با تغییر نگرش و دیدگاهت می توانی دنیا را به کام خود درآوری!....

تغییر دنیا کار احمقانه ایست اما تغییر نگرشمان ارزان و مؤثرترین روش است!


برچسب‌ها:
[ جمعه 7 فروردين 1394برچسب:, ] [ 9:14 ] [ . ]

 


 

غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد،

 

 

اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست

 

 

و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند. مدتی گذشت،

 

 

 

پادشاه از غلامش پرسید:«اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟»

 

 

 

 غلام گفت: «مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها

 زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.»


برچسب‌ها:
[ جمعه 7 فروردين 1394برچسب:, ] [ 9:9 ] [ . ]

به کسانی که به شما حسودی می کنند
 
احترام بگذارید...
 
زیرا اینها کسانی هستند
 
که از صمیم قلب معتقدند
 
شما بهتر از آنانید!


برچسب‌ها:
[ جمعه 7 فروردين 1394برچسب:, ] [ 9:0 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ جمعه 7 فروردين 1394برچسب:, ] [ 8:57 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ جمعه 7 فروردين 1394برچسب:, ] [ 8:54 ] [ . ]

 

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

 


من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

 


چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

 


در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

 


نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

 


گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

 


حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 5 فروردين 1394برچسب:, ] [ 1:3 ] [ . ]

بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم
به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم
که ما خود درد این خون خوردن خاموش می دانیم
نسیم عطر گردان بوی خون عاشقان دارد
بیا تا عطر این گل در مشام جان بگردانیم
شرار ارغوان واخیز خون نازنینان است
سمندر وار جان ها بر سر این شعله بنشانیم
جمال سرخ گل در غنچه پنهان است ای بلبل
سرودی خوش بخوان کز مژده ی صبحش بخندانیم
گلی کز خنده اش گیتی بهشت عدن خواهد شد
ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم
سحر کز باغ پیروزی نسیم آرزو خیزد
چه پرچم های گلگون کاندر آن شادی برقصانیم
به دست رنج هر ناممکنی ممکن شود آری
بیا تا حلقه ی اقبال محرومان بجنبانیم
الا ای ساحل امید سعی عاشقان دریاب
که ما کشتی درین توفان به سودای تو می رانیم
دلا در یال آن گلگون گردن تاز چنگ انداز
مبادا کز نشیب این شب سنگین فرومانیم
شقایق خوش رهی در پرده ی خون می زند ، سایه
چه بی راهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:, ] [ 14:1 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:, ] [ 14:0 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:, ] [ 13:59 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:, ] [ 13:58 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:, ] [ 13:57 ] [ . ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:, ] [ 13:56 ] [ . ]
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 31
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 3506
بازدید کل : 411070
تعداد مطالب : 1435
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1