دانشجو .
| ||
|
اژدها:مار و افعی را گویند. در ادبیّات عرفانی، کنایه از نفس امّاره و مظهر صفات رذیله مانندشهوت و غضب است.در بعضی آثار عرفانی، کنایه از عالم مادّی و نفس ســرکـش است.مولانا گوید: نفس ،اژدرهاست، او کی مرده است؟ از غم بی آلتی افســـــــــرده است پروانه:به عشق و وفا و ایثار در راه محبوب که به سوختن در شعله ی فروزان عـشق او می انجامد، بدان مثل زنند.سعدی گوید: ای مرغ سحر، عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیـــــامد خفّاش:این اصطلاح را شهاب الدین سهروردی به کار برده و گویا کنایه از کـوردلی وغفلت است.نیز اشاره به کسانی است که از دریافت حقایق، هرچند روشـــن باشد،قاصرند. سیمرغ:مرغ افســــانه ای که در ادب عرفـــــــانی بسیار به کار رفته و اگرچه معانی مختلفی از آن اراده کرده اند، ولی بیشتر معنای انسان کامل از آن خواسته اند.عــارف بزرگ روزبهان،گاه آن را کنایه از روح و گاه کنایه از پیامبر اکرم(ص) دانســــــته اسـت.در شعر سنایی و عراقی، عشق به سیمرغ تشبیه شده است.در منطق الطیر عــــــطّار،نماد حق است.عراقی گوید: عشق، سیمرغ است کاو را دام نیست در دو عـــــالم زو نشــــان و نام نیست پی به کوی او هـــــمانا کس نبـــــــــــرد کاندران صـــحرا نشــــــــان گام نیست طاووس:در ادب عرفانی، کنایه از جلوه های فریبنده ی دنیا و گاه ارواح ملکـــــوتی است.در انسان کامل نسفی، کنایه از روح و نفس و گاه کنایه از شهوات است.مولاناگوید: طبع، طاووس است وسواست کند دم زنـــــــد تا از مـــقامـــت برکند طوطی:رمزی از تقلید و بی ارادگی است. گاه به معنی روح و جان نیز آمده است. مـرغ دلــــم باز پریـــــدن گرفت طوطی جان،قند خریدن گرفت اشتر دیوانه ی سرمســت من سلسـله ی عقل دریدن گرفت گاو:نزد عارفان،کنایه از نفس امّاره و رذایل اخلاقی است. نیز کنایه از کالبد گرفتار در تعلّقات مادّی است. مولانا با اشاره به داستان بنی اسرائیل و پرستش گوســــاله ی سامری گوید: گاو تن قربانی شــــیر خـــداست گر تو را با او سر صدق و صفاست پیش گاوی سجده کردی از خری گشت عقلت صــید سحر سامری مار:با توجّه به داستان آدم و حوّا و فریب ابلیس، مار، کنایه از نفس امّاره است. در دهن مار نفس،در بن چاه است هر که در این راه ،جاه و مال نماید ماهی:عارف کامل است که مستغرق در دریای معرفت است.مولوی گوید: این جهان دریاست تن، ماهی و روح یونـــس محــجوب از نور صـــــــبوح گر مسبّح باشد ار ماهـــــــی ،رهید ور نه در وی هضم گشـــت و ناپدید هدهد:هدهد یا شانه به سر که آن را مرغ سلیمان هم می نامند، در منطق الطیر، کنایه از سیر و سلوک و نیز راهنمای مرغان در سلوک به سوی سیمرغ است. درکتاب قصة الغربة الغربیّة از سهروردی ، کنایه از الها م است. نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |