دانشجو

دانشجو
.
نويسندگان
.
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشجو و آدرس shamim48.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





عشق او باز اندر آوردم به بند                         کوشش بسیار نامد سودمند 

این بیت٬مطلع معروفترین شعر اوست.رابعه کعب قزداری بلخی را می گویم٬شاعر مشهور قرن چهارم هجری که به قولی اولین زن شاعر پارسی گو است.این غزل معروف او در کتاب زبان وادبیات فارسی عمومی دوره ی پیش دانشگاهی آمده است و در معرفی وی ذکر شده:

رابعه قزداری یکی از شاعران مشهور قرن چهارم ومعاصر سامانیان است.پدر او « کعب» اصلآ عرب بود ودر حدود بلخ حکومت داشت. مشهور است که رابعه عاشق بکتاش ٬غلام برادرش ٬ شد.

شک نیست که این دو خط در معرفی شاعر زنی که بیش از هزار سال پیش اشعاری شیوا و روان سروده است ٬کافی نیست .از همین رو بران شدم که  در اینجا هر چند کوتاه به معرفی وی بپردازم.

گفته می شود که اصل دودمان رابعه به عربستان باز می گردد٬اما زادگاه وی در ناحیه ی قزدار یا خضدار بلوچستان پاکستان در هشتاد فرسنگی بست بوده است. از جزئیات زندگی رابعه و قبیله ی او چیز زیادی در دست نیست ٬اما گفته می شود  کعب در تعلیم وتربیت دخترش کمال توجه را داشته است و در هنگام مرگ نیز به پسرش ٬حارث٬ وصیت کرده که بخوبی از او نگهداری کند.عطار درمثنوی الهی نامه ی خود در این باره می گوید:

چو وقت مرگ پیش آمد پدر را                       به پیش خود نشانید آن پسر را

بدو بسپرد دختر را که زنهار                         زمن بپذیرش و تیمار می دار

ز هر وجهی که باید ساخت کارش                بساز و تازه گردان روزگارش

البته در کتب تذکره نامی از استاد یا استادان وی برده نشده است اما تذکره نویسان اذعان داشته اند که وی دانش وتبحر علمی بسیاری داشته است.

محمد عوفی صاحب کتاب لباب الالباب درباره ی وی می گوید:

«دختر کعب القزداری اگر چه زن بود اما به فضل برمردان جهان بخندیدی. فار‌‌س(سوار ) هر دو میدان ٬ والی هر دو بیان ٬به نظم تازی قادر و در شعر فارسی به غایت ماهر»

رضا قلی خان هدایت نیز درباره ی دانش وی گفته است:

«رابعه در حسن وجمال و فضل و کمال و معرفت وحال٬وحیده ی روزگار وفریده ی دهر و    ادوار ٬صاحب عشق حقیقی ومجازی ٬فارس میدان ادب فارسی و تازی بود.»         

 همان گونه که رضا قلی خان هدایت گفته است٬ رابعه در حسن جمال نیز سرآمد بوده است وبه همین دلیل او را «زین العرب» می نامیدند. عطار در همین باره می گوید:

به نام٬ آن سیمبر زین العرب بود                         دل آشوبی و دلبندی عجب بود

 اما این که وی را صاحب عشق حقیقی و عارف دانسته اند٬ به احتمال قوی به این دلیل است که وی را با رابعه عدویه بصری ٬ عارف بزرگ قرن دوم هجری ٬ اشتباه گرفته اند .زیرا در اشعاری که از رابعه باقی مانده است٬ نشانی از معانی ومضامین عرفانی نیست و در داستان زندگی وی نیز که در الهی نامه آمده است٬سخنی از عارف بودن رابعه در ابتدا یا انتهای زندگی او نیست تا همچون شبلی نعمانی در کتاب شعرالعجم  بگوییم که :«... عشقش از سر حد مجاز به حقیقت کشیده وداخل در حلقه ی تصوف گردید.»

 

شعر رابعه

 

متأسفانه از رابعه مانند سایر شاعران همدوره ی  وی  اشعار بسیاری باقی نمانده است ٬ اما همین اشعار معدود نشان می دهد که وی غزل ٬ قطعه وقصیده را استادانه می سروده است و شعرهایش روان وسرشار از احساسات لطیف است و در آن تشبیه ها واستعاره های زیبای فراوانی دیده می شود . در ضمن باید توجه داشت که وی بیش از هزار سال پیش می زیسته است و قبل از دوران شکوه شعر فارسی و ظهور بزرگانی همچون فردوسی ٬ فرخی و منوچهری این شعرهای روان وخالی از پیچیدگی را سروده است.

 

مرگ رابعه

 

شاید نقطه ی طلایی زندگی رابعه ٬ نحوه ی مرگ وی است ٬ مرگی رمزآلود و دردناک که همچون سایر مرگ های مشابه با داستان های واقعی وغیر واقعی عجین شده است.

آنچه روشن است این است که رابعه عاشق بکتاش٬ غلام برادرش٬ شد.وقتی خبر این شیدایی به حارث رسید ٬ بسیار آشفته شد ودستور داد او را به یکی از گرمابه های شهر بلخ بردند و شاهرگ دو دستش را بریدند.

گفته می شود که پس از بریدن شاهرگ هایش او را تنها گذاشتند و در گرمابه را گچ گرفتند ورابعه در حالی که با سر انگشت خون آلود خویش بر دیوار گرمابه اشعاری را می نوشت ٬ جان سپرد . همچنین گفته اند که بکتاش پس از مرگ وی حارث را کشت و سپس خود نیز مرگ را به زندگی ترجیح داد.


اینک نمونه هایی از اشعار او  :

 

دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد             

بریکی سنگین دلی نامهربان چون خویشتن

 

تابدانی درد عشق وداغ مهر وغم خوری

تا به هجر اندر بپیچی و بدانی قدر من

 

         *             *              *

مرا به عشق همی محتمل کنی به حیل

چه حجت آری پیش خدای عزّ و جل

 

به عشقت اندر عاصی همی نیارم شد

به دینم اندر طاغی همی شوم به مثل

 

نعیم بی تو نخواهم٬ جحیم با تو رواست

که بی تو شکّر زهر است و با تو زهر عسل

 

به روی نیکو تکیه مکن که تا یک چند

به سنبل اندر پنهان کنند نجم زحل

 

هرآینه نه دروغ است آنچه گفت حکیم 

فمن تکبر یومآ فبعد عزّ ذلّ

 

منابع

تاریخ ادبیات در ایران ٬ دکتر ذبیح الله صفا

الهی نامه٬ عطار نیشابوری

رابعه قزداری ـنخستین زن سخنور پارسی سرا٬ دکتر صغری بانو شکفته٬ سایت مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان

شعر العجم ٬شبلی نعمانی ٬  ترجمه فخر داعی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:
[ جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, ] [ 8:4 ] [ . ]
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 586
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 586
بازدید ماه : 1382
بازدید کل : 412449
تعداد مطالب : 1435
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1