دانشجو .
| ||
|
ر بالای یکی از قطورترین و بلند ترین شاخه های
درختی تناور لانه داشت.
پرنده مدتهای مدیدی بود که مانند پرندگان دیگر بر روی این
درخت بلند لانه کرده بود و روزگار می گذرانید.
فصل ها از پی هم می آمدند و سالها سپری می شدند .
دیگر آن چشم انداز و ارتفاع برایش جذاب نبود؛
خودش نمی خواست،اما روزگارداشت کم کم دل مردگی را
به او تحمیل می کرد. تا روزی که طوفانی تند وزیدن گرفت .
پرنده خود را سبک کرد و در لانه اش رها شد ؛
لانه به سوی پایین پرت شد ولی در بین راه روی
شاخه ی نازک تر درخت گیر کرد.
گرچه ازچشم انداز دیگر خبری نبود،
وبا نسیمی تکان می خورد
ولی با تمام این اوصاف پرنده خوشحال تر بنظرمی رسید ،
چون از آن دل زدگی که فقط
مردمک چشم او
قادر به دیدنش بود ،
رهایی یافته بود. ...
سقوط یا ثبوت !! نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |