دانشجو .
| ||
|
چه خوش افسانه مي گويي به افسون هاي خاموشي
مرا از ياد خود بستان بدين خواب فراموشي ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگيرم كه من خود غرقه خواهم شد درين درياي مدهوشي مي از جام مودت نوش و در كار محبت كوش به مستي ، بي خمارست اين مي نوشين اگر نوشي سخن ها داشتم دور از فريب چشم غمازت چو زلفت گر مرا بودي مجال حرف در گوشي نمي سنجد و مي رنجند ازين زيبا سخن سايه بيا تا گم كنم خود را به خلوت هاي خاموشي
نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |